آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

شیر دادن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / shir daadan /

to breast-feed, to nurse, to milk, to suckle

to breast-feed

to nurse

to milk

to suckle

به کودک شیر خوراندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

بچه روزی چندین بار (از پستان مادر) شیر می‌خورد.

The baby nurses several times a day.

گربه به بچه‌هایش شیر داد.

The cat suckled her kittens.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت شیر دادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «شیر دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شیر دادن

لغات نزدیک شیر دادن

پیشنهاد بهبود معانی