آخرین به‌روزرسانی:

شیر دادن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / shir daadan /

to breast-feed, to nurse, to milk, to suckle

به کودک شیر خوراندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

بچه روزی چندین بار (از پستان مادر) شیر می‌خورد.

The baby nurses several times a day.

گربه به بچه‌هایش شیر داد.

The cat suckled her kittens.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت شیر دادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «شیر دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شیر دادن

لغات نزدیک شیر دادن

پیشنهاد بهبود معانی